۱۳۸۶ شهریور ۲۱, چهارشنبه

نگاهی به پُرسمانِ خط- بخش پایانی

در بخش‌های پیشین این جستار نوشتم که ما همواره خط‌های دیگران را گرفته،آن را پیراسته و آراسته‌ایم و برای نوشتن زبان خود از آن بهره‌برده‌ایم. دبیرع عربی هم در شمار همین خط‌هاست. ولی این خط کاستی‌های بسیاری داشته و دارد که بدان‌ها به کوتاهی در سخن از سامانه ابجد یادکردم. در اینجا این کاستی‌ها رابیشتر بازخواهم‌کرد. بزرگترین کاستی این دبیره پوشش ندادن صدادارهای کوتاه زبان فارسی ، زیر و زبر و پیش (ــِـَـُـ) می‌باشد. می‌دانیم که در زبان پارسی کنونی شش صدادار داریم، سه کوتاه - که یاد کردیم- و سه بلند آ-ای-او. شاید بگویید که ما سه نماد ِ ُ َ را برای نمایش این آواهای کوتاه داریم، ولی راستی این‌است که نمادهای یادشده کاربردی نیستند. تنها بیانگارید که من می‌خواستم این نوشتار را صداگذاری کنم! کاری پُررَنج و شکنجه‌مانند! اینچنین دانستن معنای بسیاری واژگان به جز با کاربرد آن در جمله آشکار نمی‌شود. برای نمونه هنگامی که واژه ببر را کسی می‌خواند باید به زمینه کاربرد آن و جایگاه آن در جمله نگاه کند تا دریابد این بَبر است یا بـِبَر یا بـِبُر! اگر چه گاه بی نگریستن به جمله‌های پس و پیش آن جمله دانستن معنا و تلفظ درست یک واژه شدنی نیست. برای نمونه در جمله این کاغذ را ببر دریافت اینکه خواست بُریدن کاغذ است یا بُردن آن بی‌آوانگاری یا بررسی جمله‌های پس و پیش ناشدنی‌است

از دشواری‌های آوانگاری که درگذریم یکی از بزرگترین گرفتاری‌های این خط داشتن حرف‌های بیهوده‌ای‌است که کاربردی در زبان فارسی ندارند. پیشتر به این اشاره‌ای گذرا کردم. ببینید زمانی که ما این دبیره را از عرب‌ها وام‌گرفتیم حرف‌های کاربردی آن برای زبان پارسی آن زمان اینها بودند:ا،ب،پ،ت،ج،چ،خ،د،ذ،ر،ز،ژ،س،ش،غ،ف،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ی. در واگشت آوایی زبان پارسی در گذار از سده‌ها شماری از این آواها دگرش یافته‌اند،جایگزین‌شده و یا کنار گذاشته‌شده‌اند. امروز ذ در زبان ما به جز در برخی لهجه‌ها و گویش‌ها کاربردی ندارد و ما آن را ز می‌خوانیم، اگر چه در گذشته واتی پرکاربرد بوده‌است. همچنین غ نیز باز به جز در برخی گویش‌ها و لهجه‌ها دیگر خوانده‌نمی‌شود و جای آن را آوای ق گرفته است. پس حرف‌های کاربردی کنونی این خط امروزه اینهایند:ا،ب،پ،ت،ج،چ،خ،د،ر،ز،‍ژ،س،ش،ف،ق،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ی. در این میان ما حرف‌های افزوده و بی‌کاربردی داریم که گرفتاری‌ای بیش نیستند چه که چند حرف را ما با یک آوا می‌خوانیم،س،ص،ث هر سه س خوانده‌می‌شوند،ت و ط هر دو ت،ح و ع هر دو ه؛ ز،ذ،ض،ظ هر چهار ز و غ و ق هم هر دو ق خوانده‌می‌شوند. بیشتر این حرف‌های افزوده کاربردی در زبان پارسی ندارند و بیشتر ویژه وامواژگان تازیند. گاه برخی واژگان تازی را گویا به بهانه جُدایش از واژه‌های همریخت و ناهم‌معنا با آن با این حرف‌های بیگانه نوشته‌اند،برای نمونه شصت برای جدایش با شست(انگشت شست) و صد را برای جدایش با واژه تازی سد. برخی واژگان نیز به انگیزه‌های ناآشکار (شاید آگاهی پایین یا گرایش به عربی) با این حرف‌ها نوشته‌شده‌اند، برای نمونه طپش و طوفان و طهران به جای تپش و توفان و تهران. در این میان غ حرفی است که در هر دو زبان تازی و پارسی واژگانی بدان نوشته‌شده‌اند ولی امروزه همانگونه که در بالا گفتم بیشتر آن را به آوای ق می‌خوانند. خود این نیز پیشینه پارسی ندارد ولی گاه در برخی واژگان پارسی جابازکرده که بیشتر میوه گرایش آوای ک به ق است، همانند قهرمان که در بُنیاد کهرمان بوده‌است. در گذشته(روزگار پهلوی) کوشش‌هایی برای کنار گذاشتن این حرف‌های بیهوده از خط فارسی انجام‌گرفت که با بدبختی به جایی نیانجامید

اینچنین از کاستی‌های این خط کنونی آگاه می‌شویم. ولی چاره کار چیست؟ نخستین چاره پیش رو بهسازی این خط است. ولی آیا این شدنی‌است؟ گیریم که حرف‌های بی‌کاربرد را سرانجام توانستیم کنار بگذاریم، آیا آنگاه دیگر دشواری‌ای پیش رو نیست؟ برخی پیشنهاد بهسازی‌ای مانند آنچه برای نوشتن کردی با خط عربی نموده‌اند را طرح می‌کنند. برای نمونه به جای آنکه بنویسیم آریوبرزن بنویسیم ئاریًوبه‌رزه‌ن. خوب این پیشنهاد خوبی‌است ولی خوب همه گره را از کار خط ما نمی‌گشاید. چسبیده‌نویسی این دبیره خود دردسری بزرگ‌است. ببینید حرف‌های الفبای عربی بسته به جایگاهشان در واژه ریختشان دگرش‌می‌یابد. برای نمونه غ را بنگرید: در آغاز واژه غ‍ در میان واژه ‍غ‍ و در پایان واژه بسته به حرف پیش از خود ‍غ یا غ نوشته‌می شود. به دیگر سخن یک حرف این دبیره ریخت‌های گوناگونی دارد که باید همه آنها را آموخت. آنگاه داستان در اینجا به پایان نمی‌رسد چه که در چسباندن یا نچسباندن این حرف‌ها هم قانون‌هایی هست. برای نمونه د به حرف پیش از خود می‌چسبد و به حرف پس از خود نه! چه رنجی می‌کشد کودک پارسی‌زبانی که این خط را باید بیاموزد. و آنگاه ما گاهی اندیشه‌های شگفتی داریم که برای نمونه چرا تاجیکان به یک باره خط سیریلیک خود را کنار نمی‌گذارند و به این خط کهنه بازنمی‌گردند! به دیگر سخن چرا خط آسان‌تر خود را رها نمی‌کنند و به این خط ناتوان و فرسوده نمی‌گروند!؟

پس اینچنین چاره کار چیست؟ پاسخ آسان است،کاری که باید سد سال پیش و حتا زودتر انجام می‌پذیرفت،کنار گذاردن این خط و گزیدن دبیره‌ای نوین و توانا؛همان راهی که کسانی چون آخوندزاده و کسروی سال‌ها پیش به ایرانیان پیشنهاد کردند و چه نیکو بود که همان زمان که ترک‌ها دبیره لاتین را برمی‌گزیدند و این خط را کنار می‌نهادند ما هم چنان کرده‌بودیم،ولی دریغ! اکنون که بیشینه ایرانیان خواندن و نوشتن می‌دانند جایگزینی دبیره‌ای دیگر دشوارتر از دیروز است،ولی فردا نیز دشوارتر خواهد بود. می‌گویید چه باک که با همین دبیره فرسوده و ناتوان بسازیم؟ می‌گویم که این خط بر تن زبان پارسی جامه ژنده‌ای‌است،باید پوششی زیبنده‌تر برای زبان خود بیابیم که هم فرزندان آینده ایران آسوده‌تر باشند و هم راه برای جهانی شدن ما و زبانمان بازشود. چه بسیار بیگانگانی که شیفته یادگیری زبان فارسی بوده‌اند و با گام نهادن در خارزار کژ و کوژ خط فارسی از کرده خویش پشیمان شده‌اند

در این باره در آینده اگر جانی بود و زمانی بیشتر خواهم نوشت که جستاری‌است بس گسترده

۱۳۸۶ شهریور ۱۶, جمعه

نگاهی به پُرسمانِ خط-بخش دوم

برگردیم بر سر گذار پیشین؛هام‌دبیره یا همان خط پهلوی تا پیش از چیرگی عرب‌ها بر ایران خط توده مردم شمرده‌می‌شد. دین‌دبیره یا خط اوستایی در روزگار ساسانیان به دست موبدانی که بر ما شناخته‌نیستند برای نوشتن ژرف‌نگرانه‌تر اوستا نوآوری‌شد. اگرچه دبیره‌ای بود بی کم و کاست،ولی بدبختانه ویژه دینکاران زرتشتی بود و بهره‌بری همگانی از آن نمی‌شد. پهلوی هم که گفتیم دبیره‌ای از گونه ابجد بود کاستی‌های بسیاری داشت. آشکار نبودن صدای راستین را که کنار بگذاریم باید بگوییم که در این خط از یک نماد برای نشان‌دادن چندین آوا سودبرده‌می‌شد. آنچنان که امروزه خوانش راستین برخی واژه‌های پهلوی به سختی انجام‌می‌گیرد در گذشته نیز مردمان از این دشواری بی‌بهره نبوده‌اند. برای نمونه هنوز اینکه نام پهلوی ویراف درست یا ویراز؟ کشمکش‌هایی را به همراه دارد. و باز اگر بخواهیم این را هم کنار بگذاریم باز گرفتاری دیگر در این دبیره بود که هزوارش نام داشت. هزوارش آن بود که واژه‌ای را به زبان آرامی می‌نوشتند و در هنگام خواندن برگردان پهلوی‌اش را می‌خواندند. برای نمونه ورتا می‌نوشتند و گُل می‌خواندند. این بود که در برابر دبیره پهلوی خط عربی تواناتر دیده‌می‌شد. البته ناگفته نماند که این خط عربی هم در آغاز چندان برتری‌ای نداشت. برای نمونه نقطه‌گذاری نوآوری‌ای بود که در آینده بر روی این خط انجام‌شد، پیش از آن برای نمونه بـ،تـ،ثـ،یـ همه به ریخت ئـ(بی همزه) و ج،ح،خ به ریخت ح نوشته‌می‌شدند. همچنین آوانگاری این دبیره گویا به انگیزه پیشگیری از چندگونه‌خوانی قرآن باز در آینده انجام‌شده‌است. هر چند که تا روزگار عباسیان هم در نگارش از به کاربردن این نمادها پرهیز می‌شد چه که بزرگان عرب و خلیفگان نامه‌ای را که با چنین ویژگی‌هایی به دستشان می‌رسید را دُرُشتی به خود می‌شمردند. در بهسازی خط عربی و نوآوری‌های یادشده در آن همه جا دست توانای دبیران ایرانی دیده می‌شود.

باری؛با چیرگی عرب‌ها بر ایران اندک‌اندک زبان پارسی با خط عربی نوشته شد. درست است که توانایی این دبیره تازه در سنجش با پهلوی در برگزیدنش بی‌اثر نبوده‌است،ولی انگیزه‌های دیگری هم بی‌گمان در کار بوده‌است.دانستن این خط تازه آموختن عربی را هم آسان می‌کرد. خواندن قرآن را همچنین. پس آیا انگیزه عربی‌سازی‌ای در کار بوده‌است؟ می‌دانیم که عرب‌های مسلمان بر بیشتر ملت‌هایی که چیره‌شدند آنها را عرب ساختند. پس از سده‌ها چیرگی عرب‌ها بر بخشی از گیتی که امروزه جهان عرب خوانده می‌شود مردمان سرزمین‌هایی از میانرودان تا مراکش امروزه به عربی سخن می‌گویند و می‌نویسند و ایشان را عرب می‌انگارند و چه خنده‌دار است که بپنداریم اینان به راستی از تبار تازندگان عرب بیابان عربستان در ۱۴۰۰ سال پیش بوده‌اند! شاید این دیدگاه بدبینانه باشد ولی بگذارید کمی حرف‌های عربی را که به فارسی درآمده‌اند در این راستا وارسی کنیم. حرف‌های زبان عربی اینهایند:ا،ب،،ت،ث،ج،ح،خ،د،ذ،ر،ز،س،ش،ص،ض،ط،ظ،ع،غ،ف،ق،ک،ل،م،ن،و،ة. در میان این حرف‌ها در زبان پارسی (آن زمان) ا،ب،ت،ج،خ،د،ذ،ر،ز،س،ش،غ،ف،ک،ل،م،ن،و،ه کاربرد داشتند. در این میان جای چهار آوا در میان این حرف‌ها تهی بود که دبیران ایرانی آن روزگار با دستکاری نزدیکترین وات‌ها به آنها چهار حرف تازه را آفریدند و به این فهرست افزودند:پ،چ،‍‍ژ،گ. بازمانده حرف‌های عربی در زبان ما بی‌کاربرد بودند. انگیزه نگاه‌داشتن آنها که در آغاز سیلاب وامواژگان تازی به سرزمین زبان پارسی سرازیر نشده‌بود نوشتن نام‌های ویژه عربی بود. این البته خود دری بود که به روی واژگان این زبان بیگانه گشوده‌شد. اگرچه در آینده برخی واژگان پارسی را نیز با حرف‌های ویژه عربی نوشتند برای نمونه طوفان به جای توفان،یا طپش به جای تپش،شصت به جای شست و...وامواژه‌ها نیز در آغاز بیشتر به نام‌های ویژه (=خاص) مرزبندی می‌شد چون قرآن یا محمد. به جای آنکه ایرانیان این واژگان را آنگونه که می خواندند بنویسند-غرآن و مهمد- آنگونه که تازیان این واژگان را می‌نوشتند آنها نیز پیروی می‌کردند. ولی کم‌کم گستره وامواژگان بیشتر شد. در اینجا در اندیشه پرداختن به وامواژه‌های عربی و دردسرشان نیستم، ولی همانگونه که در گذشته به این جستار پرداختم در آینده نیز خواهم پرداخت

...

۱۳۸۶ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

نگاهی به پُرسمانِ خط:بخش یکم

می‌دانیم که دبیره یا خط سامانه‌ای‌است پیمانی (=قراردادی) برای نگارش هر زبان. اگر از یافته های تازه جیرفت بگذریم باید بگویم که ما ایرانیان این سامانه نوشتاری را برای زبانمان همواره از ملت‌های دیگر وام‌گرفته‌ و البته بهسازی نموده‌ایم. نیاکان ما خط میخی را از ایلامیان وام‌گرفتند و آن را به نقطه اوج خود رساندند و برای نگارش زبان پارسی باستان از آن بهره‌گرفتند. دبیره میخی در نزد نیاکان ما از دبیره‌ای نمادنگار به یک سامانه الفبایی بسیار نزدیک‌شد. در آینده باز نیاکان ما برای نوشتن زبان‌های پهلوی اشکانی و ساسانی خطی را از دبیره آرامی برداشت‌کردند که پهلوی نامیده‌می‌شود (یا آن‌چنان که پدرانمان می‌خواندنش هام‌دبیره به معنای خط توده). این سامانه ابجد در دل خود به یاری دبیران خردمند ایرانی چند دبیره دیگر را پرورید که از میان آن‌ها تنها خط اوستایی یا دین‌دبیره (به معنای خط دین) به دست ما رسیده‌است و از دیگر دبیره‌های همزاد آن- که هر کدام در میان جرگه‌ای از ایرانیان کاربردداشت- تنها یادی و نامی به‌جاست. این اوستایی با آن‌که از پهلوی -که سامانه‌ای ابجد است-گرفته شده‌است ولی خود سامانه‌ای الفبایی دارد و دبیره‌ای توانمند است.

پیش از آنکه به پی‌گیری این گفتار بپردازم نیاز می‌بینم که کوتاه درباره دو سامانه نوشتاری ابجد و الفبایی که در رسته‌های بالا از آنها نام بردم کمی بنویسم. ببینید خط‌هایی که در جهان زبان‌ها بدان نوشته‌می‌شوند از سامانه‌های گونه‌گونی پیروی می‌کنند. آن چه به سخن ما پیوند دارد دو سامانه ابجد و الفبایی است و امیدوارم در آینده بتوانم بیشتر درباره سامانه‌های نوشتاری سخن بگویم. دو سامانه یادشده از توانمندترین سامانه‌های نوشتاری جهانند. این سامانه‌ها قاره‌های آمریکا،آفریقا،اروپا،اقیانوسیه و بخش بزرگی از آسیا را پوشش می‌دهند.

سامانه ابجد سامانه‌ای‌است که بیشتر حرف‌های بی‌صدا را پوشش می‌دهد و کمتر نمادی برای نمایش حرف‌های صدادار -به ویژه حرف‌های صدادار کوتاه- دارد. در این سامانه بیشتر حرف‌ها به یکدیگر می‌چسبند و بسته به جای حرف در واژه ریخت آن هم دگر می‌شود. از نامدارترین دبیره‌های این سامانه می‌توان از عربی و عبری نام‌برد. خط کنونی ما (دبیره‌ای که پارسی درون ایران و افغانستان بدان نوشته می‌شود) نیز از همین سامانه می‌باشد. نام این سامانه هم از روی چیدمان حرف‌های الفبای عربی ابجد خوانده می‌شود. از آنجا که بیشتر زبان‌هایی که برای نگارششان از این خط بهره‌برده می‌شود از خانواده زبانی سامی‌اند،گاه این سامانه نوشتاری سامی نیز خوانده می‌شود. یکی از چند زبانی هم که با این سامانه نوشته می‌شود و سامی نیست زبان ماست.

سامانه نام برده‌شده دیگر سامانه الفبایی است. در این سامانه به طور معمول برای هر آوایی حرفی هست. حرف‌ها جداگانه نوشته می‌شوند. همه زبان‌هایی که در اروپا،آمریکا و اقیانوسه بدان‌ها سخن‌رانده می‌شود با این سامانه نوشته‌می‌شوند. نامدارترین خط‌های این سامانه هم لاتین،سیریلیک و یونانی است.


...