۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

آسیب‌شناسی جایگزینی دبیره- بخش یکم

دوستان و خوانندگانی که نوشته‌های مرا چه در این تارنگار و چه در دیگرجایها دنبال کرده و یا گذرا خوانده‌اند از دلبستگیها و دغدغه‌های من دربارهٔ خط و سامانهٔ نوشتاری زبان پارسی آگاهند. پیشتر دربارهٔ زیانهای این خط کنونی به گستردگی سخن راندهام و در این جایگاه از سخن بیشتر پیرامون این جستار پرهیز میکنم. ولی آنچه مرا به نگارش این چند سطر واداشتهاست نگرانی‌هایی‌است که دگرگونی احتمالی این خط درآینده و شیوهٔ این دگرش مرا به خود سرگرم داشته‌است. از روزگار فتحعلی آخوندزاده که بحث تغییر خط پیش آمد تا به امروز از زیانهای فراروی این کار سخنها گفته‌اند. میکوشم چند نمونه از این زیانهای احتمالی را بر شمرم و پیرامونش دیدگاه خودم را طرح نمایم

یکی از این زیانها را بیگانگی پارسیزبانان را با اسلام، قرآن و متنهای عربی دیگر در آیندهٔ تغییر خط از عربی به هر دبیرهٔ دیگری برشمردهاند. بسیار خوب؛ نخست آنکه آماج تغییر خط نباید دغدغه‌های دینی کسان باشد. امروز دیگر توده و نیز سرآمدان فرهنگ ایرانی کمابیش پذیرفتهاند که دین جستاریاست بسیار شخصی و به دید من شخصیترین چیزهاست. آماج تغییر خط آسان نمودن آموختن زبان و خواندن و نوشتن به پشتوانهٔ آن یاری‌رساندن به بالندگی مردمان‌است. دیگر آنکه دوست داریم خطی بهتر داشته باشیم تا زبانمان را از آسیب‌هایی که این خط ناهمخوان با ساختار زبانیمان بدان وارد آورده را جبران نماییم. از اینکه بگذریم این سخن به دیدگاه خودپرستانه و توسعه‌جویانهٔ اسلامیستها بازمیگردد که آرزویشان ایناست که درِ سازمان ملل متحد هم تخته شود و جای آن سازمان امت اسلام بنیاد شود! یا اعلامیهٔ حقوق بشر را خوراک آب و آتش سازند و شریعت محمدی را جایگزینش! گیریم که دلمان برای سرفرازی اسلام بتپد- که انشالله میتپد- مگر ترکیه که دهها سال است خطش لاتینی شده و از آن بدتر دولتی لائیک از زمان کمال مصفی کوشیده تا رنگ اسلام را از دولت آن کشور بزداید اکنون یکی از باورمندترین مردمان مسلمان جهان را ندارد؟ چه شدهاست؟ دیگر ترکها یارای خواندن متنهای پیشرو و ابدی-ازلی اسلامی را ندارند و دیگر سر به سوی جزیرةالعرب نمیسایند؟ خدای را سپاس که امروزه مسلمانان جهان از چینی‌نویس گرفته تا سیریلیک‌نویس و لاتین‌نویس روز به روز با بانگ تکبیر بلندتر بر بلندای گلدسته‌هایشان می‌افزایند! و مگر آن مرحوم مغمور میکائیل بنی‌یعقوب!!!(مایکل جکسن را عرض میکنم پس از مشرف شدنش به خواند شهادتین!) که حتا نمیدانست واژهٔ مقدس الله را چگونه به عربی مینویسند به تلاوت قرآن مفتخر نشد!؟
از پیروان دین مبین که بگذریم گروهی این سخن را پیش میکشند که دگرگونی دبیره پارسیزبانان را در خواندن و درک متنهای پدرانمان ناتوان سازد. این سخن برخلاف آن پرسمان دینی پیشین حرف حساب است. اگر در ترکیه خط را عوض نمودند و صدایشان هم درنیامد، خوب برای این بود که عثمانی‌ها نه متن‌های چندانی داشتند و نه تاریخ ذکرکردنی‌ای. (بماند که اگر خط را هم عوض نمی‌کردند با دستکاری‌های شگفتی که در زبان ترکی کردند دیگر دور می‌دانم که ترک‌ها بتوانند زبان نیاکانشان را هم به سادگی بفهمند) چاره چیست؟
اگر خط را دگرگونه سازیم با متن‌های کهن زبان فارسی چه کنیم؟ دگرگون نکنیم با آسیب‌هایی که این خط به زبانمان رسانده و می‌رساند چه کنیم؟ خوب راستش را بخواهید همین خط کنونی هم آن دبیرهٔ دیروز نیست. چه بسا اگر برای نمونه مولوی از گور برخیزد و نگاهی به روزنامه‌های نداشتهٔ امروز ایران بیندازد در خواندنش به تته و پته بیفتد! این کوته‌نوشته جای آن ندارد که به این تغییرات بپردازیم، همین اندازه بگویم که در آینده هم تغییراتی در راه است. آنچنانکه دیروز کاوس می‌نوشتند و امروز کاووس، دور نیست که کسری و مصطفی امروزی هم در آینده کسرا و مصطفا نوشته شوند. ولی پاسخ آن پرسش نخستینی که طرح نمودم به دید من جز این نیست که در زمانی که خط آینده مشخص شد گروهی کمر به برگرداندن متن‌‌های کهن به دبیرهٔ نوین بندند. البته ناگفته نماند که هرگونه دگرگونی‌ای باید به نرمی و آهستگی انجام پذیرد و نه شتاب‌زده.