۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

خط کنونی ما

نام خطی که امروزه برای نوشتن زبان ما بیشترین کاربرد را دارد فارسی یا پارسی است. این را در آغاز این نوشتار گفتم تا نشان داده باشم که با این نام‌گذاری هیچ مشکلی ندارم و آن را درست می‌دانم. و چرا فارسی‌است و عربی نیست، زیرا این خط ویژگی‌هایی دارد که برای زبان عربی معنا و کاربردی ندارد. پ، چ ،ژ، گ در زبان عربی کلاسیک مخرجی برای تلفظ ندارند. جز آن شیوهٔ نگارش فارسی با عربی همخوانی ندارد. ما از همزه بر یا زیر الف در آغاز واژگان بهره نمی‌بریم. همچنین در عربی هم از گذاشتن مد بر روی الف آغازین خبری نیست. دیگر آنکه شیوهٔ نگارش ک و ی در دو خط فارسی و عربی با هم یکسان نیست. همچنین در افزوده‌های این دو خط چو طسر و زیبر و پیش (ـــََـِـُــ) در فارسی و نیز اْ کاربردی ندارند.

ولی خوب این‌ها البته اختلاف‌هایی خُردند، باید بپذیریم که این دو خط بسیار همسانند. (دربارهٔ تبارشناسی این خط‌ها اندکی دیگر خواهم نوشت) به جز چهار حرف نام برده‌شده در بالا و آن اختلاف‌های اندک دیگر همه چیز این دو خط به هم می‌ماند. این همسانی سبب لغزش‌هایی هم شده‌است. برای نمونه برخی پنداشته‌اند که این دو زبان فارسی و عربی از یک تبارند و گروهی کم‌خرد هم هر دو را یکی دانسته‌اند و شماری جاعل هم از این پای فراتر گذاشته فارسی را لهجهٔ نمی‌إانم چند دهم یا چند سدم زبان عربی خوانده‌اند! (این لغزش و غرض‌ها البته ریشه در وامواژه‌های عربی در فارسی هم دارند که موضوع این جستار نیست) از این‌ها که بگذریم باید پذیرفت که خط فارسی بسیار عربی‌گراست. در گذشته هم من از کاستی‌های این خط ناله‌ها نموده‌ام. ولی اینجا باز به کوتاهی خواهم گفت که عربی‌گراست چون حرف‌هایی را که هیچ کاربردی در زبان فارسی ندارند بی‌دلیل نگاه می‌دارد؛ مانند ض که نه تنها هیچ کاربردی در فارسی ندارد در هیچ یک از زبان‌های روی زمین- جز عربی و آلبانیایی- وجود ندارد و از این روی حتی زبان عربی را لغة‌الضاء خوانده‌اند. و اینکه این خط کنونی با این گرفتاری‌هایی که دارد باید این بار بیهوده را هم به دوش کشد که چه شود را من نمی‌دانم چه منطقی می‌توان برایش یافت.

ولی چرا این دو خط اینچنین همسان‌اند؟ زیرا تباری مشترک دارند. زیرا خط فارسی از خط عربی وام گرفته شده‌است. خوب اینجا شاید گروهی را خوش نیاید که عرب چه داشته که خط داشته باشد و ما که چنان تمدن بزرگی داشته‌ایم که نمی‌آمدیم از عرب خط وام بگیریم و چه و چه.
با احترام بسیار باید بگویم که این ارزیابی بیشتر از روی احساسات سوزان است تا از روی خرد. ۱۴۰۰ سال پیش ما شکست خوردیم و سرزمینمان به دست دشمن تازی افتاد(ه است!)؛ زبان ایران‌گشایان تازی بود، دینشان تازی بود، خطشان تازی بود، شیوه و کردارشان تازی بود و همهٔ اینها را بر نیاکانمان تحمیل نمدند(/می‌نمایند!). ایرانی بسیار ریشه داشت که چون مصریان یکسره تازی نشد. با این همه از فاتحان عرب یادگارهایی بر جای مانده‌است چون انبوه وامواژگان تازی، بازماندهٔ دین تازی، برخی آیین‌های تازی و البته خط تازی. چرا خط تازی!؟ چون هام‌دبیره یا همان خط پهلوی کاستی‌هایی داشت. دین جدید را هم خط تازی بود. تازیان هم در عرب نمودن ملت‌های شکست‌خورده بس دراز دست بودند. گرفتن خط عرب آیا با این همه باز شگفت می‌ماند؟

پاره‌ای گرامیان بحث‌هایی دیگر را پیش کشیده‌اند و یکی هم آنکه خط عرب در آغاز تازش به ایران یا صدر اسلام کوفی بوده‌است و خط کوفی به گونه‌ای دیگر نوشته می‌شد و ریخت دیگری داشت و ما ایرانیان از آن نسخ و تعلیق و جز آن را گرفته‌ایم. آری ما ایرانیان همواره در درازای تاریخ چیزی از بیگانه گرفته و آن را آراسته و پیراسته‌ایم تا برازنده‌تر باشد و کاراتر. خط هم چنین بوده است؛ میخی را از عیلامی‌ها وام گرفتیم و از آن وام میخی پارسی باستان را که کامل‌تر بود ساختیم. کوفی هم چنین داستانی داشته‌است. دیگر آنکه هم‌ریخت نبودن دو شیوهٔ نگارش از یک خط که دو تایی آن را نمی‌رساند. بدین می‌ماند که که لاتین با شیوهٔ نگارش گوتیک را با لاتین رومی دو دبیرهٔ جدا بدانیم. این دربرگیرندهٔ خط‌های عربی یا نیمه عربی پیش از اسلام و مربوط به عرب‌هایی که در شمال عربستان و در همسایگی مرزهای ایران و روم جاگیر شدند هم می‌شود. جایی خواندم که ارجمندی نمونه‌ای از خط‌های اینان را آورده و از آنجا که این دبیره‌ها به خط عربی کنونی همسانی چندانی ندارند آنها را عربی ندانسته و از آنجا که بیشتر به پهلوی می‌ماندند وام گرفته شده از پهلوی خوانده‌است و نتیجه‌گیری نموده که خط عربی از دبیرهٔ پهلوی وام گرفته شده‌است. به دید من این لغزشی شگفت‌انگیز است. هم خط عربی و هم خط عربی هر دو از آرامی وام گرفته شده‌اند و از دید تباری عرب‌ها و آرامی‌ها هر دو سامی بوده‌اند، پس نزدیکی بیشتری با هم داشته‌اند. خود این خط آرامی نوهٔ دبیرهٔ فنیقی‌است و فنیقی پدر بسیاری از سامانه‌های نوشتار ابجد(مانند عربی و عبری و...) و الفبایی (مانند لاتین و یونانی و...) بوده‌است. خود خط فنیقی هم دگرش یافتهٔ هیروگلیف مصری است.

به دیگر سخن پیوسته مردمان خط هم را وام گرفته‌اند. همانگونه که هزار و اندی سال پیش ما این دبیره را از عرب‌ها وام گرفتیم دور نیست که چندی دیگر دبیره‌ای بهتر را جایگزین سازیم. و بهتر آن است که با دیدهٔ پی‌ورز بر داشته‌های و نداشته‌هایمان ننگریم، خط کنونی ما تبار ایرانی ندارد و هزار یک مشکل دارد که پیشتر گفته‌ام. از دیگرسو هزار سالی هست که نمایش‌دهندهٔ زبان پارسی و افتخارات ادبی این زبان است. اگر روزی خواستیم آن را کناری بنهیم با احترام و خاطره‌ای خوش کنارش خواهیم هشت.