گرشاسپ یکی از چهرههای استورهای ایرانیاست. برابر نام گرشاسپ در اوستا کرساسپه (Kərəsāspa) است. هاشم رضی نام او را از ریشهٔ ∂k∂r- ی اوستایی میداند که معنای لاغر یا باریک میدهد، پس گرشاسپ –یا کرساسپ یا کرشاسپ- به معنای دارندهٔ اسب لاغر است.
داستان گرشاسپ در اوستا به کوتاهی چنیناست که گرشاسپ پهلوانیاست که اژدهای شاخدار و چند موجود اهریمنی دیگر را میکشد ، ولی پریای به نام خْناثـَهئیتی گرشاسپ را میفریبد، گرشاسپ آتش را خوار میدارد و بدینسان ایزد آذر را از خود آزرده میسازد. بدین گناه این ایزد پروانهٔ راهدادن گرشاسپ به بهشت را نمیدهد، ولی زرتشت به پاداش نیکیهای او شفاعتش را میکند. (و این ریشهٔ فرهنگ شفیع روز قیامت در باور شیعیان امروز است)
استورهٔ گرشاسپ به زمان پیش از زرتشتی شدن ایرانیان بازمیگردد. در پایان جهان گرشاسپ نقش دیگری را بازیمیکند. میدانیم که فریدون ضحاک را شکست داد، ولی نتوانست او را بکشد زیرا با کشتنش بدی و کژی در جهان پراکنده میشد، پس او را در البرزکوه به بند کشید. در پایان جهان ضحاک بندها را میگسلد و به نابودی مردمان کمر میبندد. در این زمان گرشاسپ از جهان مردگان برمیخیزد و ضحاک را از میان میبرد.
داستان گرشاسپ در متنهای نوتری –چون شاهنامه و کتابهای دورهٔ اسلامی- با داستان سام و رستم در هم تنیده شدهاست. در بندهش گرشاسپ پسر ساماست، حال آنکه در در اوستا او پسر ثریتهاست و از خاندان سامه. و جالب اینکه گاه در متنهای پهلوی را سام هم خواندهاند، و از آن نغزتر آنکه در متنهای دورهٔ اسلامی سام نوهٔ گرشاسپ است.به باور مهرداد بهار نوادهٔ او رستم در شاهنامه به گونهای تجلی گرشاسپ است در نوشتههای کهنتر، به دیگر سخن قهرمانیهای گرشاسپ در ادبیات اوستایی و پهلوی در تخمهاش رستم تجلی مییابد. گرشاسپ در شاهنامه نام پادشاهی کیانی نیز هست که بالندگی رستم در روزگار اوست.
۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه
۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه
طهمورث، تهمورث یا تهمورس؟
تهمورس یکی از چهرههای استورهای ایرانیاست. نام او را به ریختهای گوناگون طهمورث، تهمورث و تهمورس مینویسند. ولی کدام شیوهٔ نگارش این نام درستتر است؟ طهمورث که نگارش سنتی و تاریخی این نام بودهاست، ولی امروزه همهٔ طهای ناعربی را در فارسی ت مینویسیم؛ برای نمونه طهران، اطریش، اطو، اطاق و طپش را امروز تهران، اتریش، اتو، اتاق و تپش مینویسیم. پس میماند تهمورث و تهمورس؛ نوشتن تهمورث بیشتر رواج دارد، ولی نه در زبان پارسی کنونی و نه در پهلوی ما آوای ث نداشتهایم، پس آیا تهمورس ریخت درستتریاست؟ نخست باید ببینیم که این ث از کجا آمدهاست و آیا برای نمونه در اوستایی هم ریشه داشتهاست یا نه. در اوستایی این چهره را تـَخمواوروپه نامیدهاند و این نام در پهلوی به ریخت تخمورپ در آمدهاست. ولی استاد توس او را تهمورث خواندهاست. به دید من در برگردان نام از پهلوی به پارسی لغزشی نمیتواند رخ داده باشد چرا که واج نشانگر آوای پ همانندی با حرف نمایندهٔ س در هامدبیره- یا همان خط پهلوی – ندارد. پس این یک اشتباه نگارشیاست، بدین معنا که تهمورپ بوده و بر اثر یک غلط املایی شدهاست تهمورث! اکنون این پرسش دشواری خواهد بود که آیا فردوسی چنین اشتباهی کردهاست، منبعی که او از روی آن شاهنامه را به نظم کشیده دچار چنین لغزشی بودهاست، یا نه در شاهنامه تهمورپ بوده و در رونوشتهای پس از نسخهٔ از میانرفتهٔ آغازین چنین دگردیسیای رخ دادهاست. پاسخ بدین پرسش بس دشوار است و خود پژوهشی گسترده را میجوید، ولی خوب من دلیلی نیافتهام که این اشتباه از جانب فردوسی بودهباشد، چرا که تهمورث یا تهمورپ بودن نام به کاررفته در بیتهای شاهنامه خللی در وزن شعری پدید نخواهد آورد و من هم هیچ بیتی نیافتم که تهورث قافیهاش باشد. پس میتوان گناه را برگردان مصحفان انداخت.
ولی اکنون چه کار میتوان کرد؟ تهمورث را بپذیریم یا تهمورپ را برگردانیم؟ به دید من این نام و تلفظ پس از هزار سال از سرایش شاهنامه به گوشهای جهانیان آشناست و کار بیهودهایاست که بخواهیم تلفظش را اصلاح کنیم، چه که کیستی این استورهها و بودشان مهمتراست تا تلفظ درست نام. ولی بر این باور که در راستای دگرش طهمورث به تهمورث بهتر است تهمورث هم تهمورس نوشت. همچنین تلفظ درست این نام تهمورَس(با زبر بر روی ر) میباشد.
دگر آنکه معنای این نام در ابری از ابهاماست. بخش نخست نام که در اوستا تـَخم باشد برابر با همان تهم در پارسی کنونیاست که ما در نامهای تهمتن و تهمینه میبینیم و معنای دلاور و پرزور و تنومند را میدهد. ولی معنای بخش دوم –اوروپه- را بیشتر پژوهشگران ناروشن خواندهاند و اسم خاص معرفی کردهاند. در لغتنامه به نقل از آنندراج و انجمنآرا این نام را در اصل تهممرز پنداشتهاند و بزرگ کشور برگردان کردهاند که البته برمیگردد به همان لغزش تاریخی و فراموشی صورت راستین این نام که تهمورپ باشد. به دید من اوروپ هماناست که ریشهٔ واژههای پرسی کنونی گربه و روباه میباشد. اوروپ در متنهای اوستایی اشاره به قاقم یا سمور دارد و در مقم اشاره به جامهای از پوست خزدار یا مانند آن به کار میرود. پس شاید بتوان تهمورپ را قاقم دلیر یا چیزی مانند آن معنا نمود، یا شاید دلاوری که پوششی از پوست قاقم یا سمور دارد. این پوشش پوستین به گزارش فردوسی از زمان هوشنگ (فرمانروای پیش از تهمورس، به گزارش بنمایههای نزدیکتر به ما پدر او و به گزارش دینکرد نیای تهمورس) رواج داشتهاست، فردوسی پیرامون این کار هوشنگ میفرماید:
ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
برین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
ولی اکنون چه کار میتوان کرد؟ تهمورث را بپذیریم یا تهمورپ را برگردانیم؟ به دید من این نام و تلفظ پس از هزار سال از سرایش شاهنامه به گوشهای جهانیان آشناست و کار بیهودهایاست که بخواهیم تلفظش را اصلاح کنیم، چه که کیستی این استورهها و بودشان مهمتراست تا تلفظ درست نام. ولی بر این باور که در راستای دگرش طهمورث به تهمورث بهتر است تهمورث هم تهمورس نوشت. همچنین تلفظ درست این نام تهمورَس(با زبر بر روی ر) میباشد.
دگر آنکه معنای این نام در ابری از ابهاماست. بخش نخست نام که در اوستا تـَخم باشد برابر با همان تهم در پارسی کنونیاست که ما در نامهای تهمتن و تهمینه میبینیم و معنای دلاور و پرزور و تنومند را میدهد. ولی معنای بخش دوم –اوروپه- را بیشتر پژوهشگران ناروشن خواندهاند و اسم خاص معرفی کردهاند. در لغتنامه به نقل از آنندراج و انجمنآرا این نام را در اصل تهممرز پنداشتهاند و بزرگ کشور برگردان کردهاند که البته برمیگردد به همان لغزش تاریخی و فراموشی صورت راستین این نام که تهمورپ باشد. به دید من اوروپ هماناست که ریشهٔ واژههای پرسی کنونی گربه و روباه میباشد. اوروپ در متنهای اوستایی اشاره به قاقم یا سمور دارد و در مقم اشاره به جامهای از پوست خزدار یا مانند آن به کار میرود. پس شاید بتوان تهمورپ را قاقم دلیر یا چیزی مانند آن معنا نمود، یا شاید دلاوری که پوششی از پوست قاقم یا سمور دارد. این پوشش پوستین به گزارش فردوسی از زمان هوشنگ (فرمانروای پیش از تهمورس، به گزارش بنمایههای نزدیکتر به ما پدر او و به گزارش دینکرد نیای تهمورس) رواج داشتهاست، فردوسی پیرامون این کار هوشنگ میفرماید:
ز پویندگان هر چه مویش نکوست
بکشت و به سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمورست کش موی گرم
برین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
اشتراک در:
پستها (Atom)