اَروَند یا اروندرود که در متنهای کهن گاه ارنگ هم خواندهشده رودیاست در جنوب باختری مرزهای کنونی ایران که مرز میان ما و کشور تازهساختهٔ عراق است. این نام در زبان پهلوی هم اروند و ارنگ بودهاست. در اوستا این رود را رنگها- [۱] خواندهاند و همچنین ائوروِنت که نخستین ریخت کهن ارنگ و دومین اروند است. در اوستا اروند یکی از دو رود مقدسیاست که در سرزمین ایرانویج روانبودهاند.(رود دیگر وهرود یا بهرود یا ونگهو دائیتیاست). در روزگار ساسانیان این دو رود یادشده را با دو رود مرزی آن زمان ایران-دجله و سند- تطبیق دادند. دجله برابر با ارنگ استورهای دانستهشد و سند برابر با بهرود. این نامگذاری برای رودهایی که در دو سوی ایران روانبود با شناسههایی که در اوستا بودهنیز همخوانی دارد. در نامهٔ به نسبت نو گزیدههای زاداسپرم دربارهٔ این دو رود چنین آمدهاست:«...اروند [که] هست دجلهٔ تیز[رو]، به سوی غرب و وهرود به سوی شرق بود. به دو سر [گیتی] بگشتند و به دریاشدند.»
از آنچه که آمد چنین برداشت میشود که اروند همان دجلهاست و به آن لقب تیرزو هم دادهاند. این لقب چندان بیجا نیست چرا که از دید معناشناسی هم اروند به معنای تند و تیز است چنانکه در همان اوستا به خورشید لقب ارونداسب یا تیزاسب-به معنای دارنده اسب تند و تیز- دادهاند.
ولی دربارهٔ دجله و همانیش با اروند، فردوسی بزرگ چنین آوردهاست:
اگر پهلواني نداني زبان
بتازي تو اروند را دجله خوان
و بر این پایه اروند را برابر پهلوی واژهٔ تازی دجلهخوانده است. ولی داستان ایناست که با اینکه دجله که آن را در متنهای کهن ایرانی دگله نیز نوشتهاند خود در بن واژهای ایرانیاست. در زبان عربی دجله هیچ همخوانوادهای ندارد و معنایی نیز برای آن نتوانستهاند بیاورند. راستی ایناست که این واژه در بن تیگره بودهاست که با واژههای کنونی زبان پارسی مانند تیغ و تیز و تیر هم خانوادهاست و از دید معنایی نیز همان معناها را میرساند. این نام تیگره را یونانیان تیگریس[۲] برداشتکردهاند و در زبان عربی دجله شدهاست و همانگونه که دیدیم با اروند یک معنا دارد: تیز.
از آنچه در بالا گفتهشد گروهی امروزه چنین برداشت کردهاند که پس اروند همان دجلهاست و نامیدن رود مرزی ایران و عراق به اروند درست نمیتواند باشد. پس نام این رود را همانگونه که عربها دوست دارند بخوانند ما هم باید درست بدانیم: شطالعرب! در اینجا باید دو نکته را یادآوری کرد. نخست آنکه در گذشته دانش گیتاشناسی به گستردگی امروزه نبودهاست. اروندرود امروزه از پیوستن رودهای بزرگی چون کارون، دجله و فرات پدیدمیآید و با این رودها نیز همریزاست. درگذشته اروندرود کنونی را امتداد دجله میدانستند و به همهٔ این دو رود همریز اروند میگفتند. البته گاه کارون را نیز اروند خواندهاند و این میرساند که آن شاخهٔ دجله که در خوزستان رواناست را نیز اروند میدانستهاند وگرنه کارون و کجا و رود بغداد کجا؟(گاه دجله را شط بغداد نیز خواندهاند، بماند که بغداد خود نیز فارسیاست). وانگهی اگر از دریچهٔ منطق هم نگاه کنیم نام هر جایی باید پیشینهای داشته باشد و با راستینگیهای تاریخی هم همخوانی داشتهباشد. خوب پس بیایید این نام شطالعرب که بدبختانه از یکسو در بیشتر بنمایههای جهان امروز به همین نام نادرست خوانده میشود و از آن بدتر برخی ایرانیان روشناندیشنما هم این نام را نام درست این رود میدانند را بررسیم. آنچه از نام این رود برمیآید این است که این رود رود عربهاست و به نام ایشان خوانده شدهاست، بسیار خوب اگر این رود در بیابانهای عربستان روان بود این نامگذاری درست بیغش میمانست؛ ولی اگر به ایران تاریخی نگاه کنیم این رود در مرکز ایران باختری روانبودهاست و تا پیش از تازش بیدادگرانهٔ مسلمانان عربنژاد از ایشان دست کم گروه انبوهی در دو سوی این رود نمی نشستهاند. در روزگار کهنتر-هخامنشیان- نزدیکترین مردمان عرب(که در عرب بودن یا نبودنشان هنوز هم جای تردید است) به خوزستان مردمان سرزمین جرحا بودهاند که جای آن را در جنوب خلیج پارس میانگارند. سپستر دولت حیره را داریم که در روزگار ساسانیان در نزدیکی کشور کوچک کویت کنونی برپابوده و خود خراجگذار ایرانیان بودهاند. تا میرسیم به دورهٔ سیاه تازش بزرگ عرب؛ خوب بیایید بیانگاریم که عربها دسته دسته آمدند و به ناگاه در خوزستان و عراق کنونی جاگیرشدند! گیریم چنین باشد، پیش از آن آیا این رود نامی نداشتهاست؟ ایرانیانیانی که در دو سوی این رود نشستهبودند بدین رود چه میگفتند؟ آیا باید سادهاندیشانه باور کنیم که این رود نامی نداشته و به ناگاه در هزار و اندی سال پیش گروهی عرب از بیابان آمده و نام خود را بر این رود نهادهاند؟ وانگهی کوچ عربها به سرزمینهای ایرانی میانرودان و بخشهای کوچکی از خوزستان با گذر زمان و اندک اندک انجامشدهاست. شهر بصره که در خاک عراق در نزدیکی اروند ساختهشده در روزگار تازش مسلمانان یک پایگاهبودهاست و پس از پیشروی عربها در ژرفای ایران کاربرد پایگاهی خود را رفتهرفته از دست داد. ولی کوچ تازیان بدین سرزمین اندک اندک گسترش یافت و شمار ایرانیان آن اندکگشت. ولی در خوزستان و این سوی اروند کوچ عربها چیز به نسبت تازهای است و برمیگردد به برآمدن دولت شیعه در ایران و نیاز به افزایش شمار شیعیان به ناشیعیان در ایران و کوچاندن طایفههای عرب در روزگار صفوی و قاجار و نیز پناه آوردن عربهای عراقی در پی رویدادهای تازش وهابیان بدان سرزمین و درگیریهای پیوسته در میانرودان باز میگردد. هوده آنکه جاگیرشدن عربها در این سوی اروند پیشینهٔ دیرپایی ندارد. شوربختانه در میانه و پایان روزگار قاجار و بیگانگی این دودمان با ایرانیگرایی و نبود حس میهنی بسنده در میان ایرانیان این رود را به نادرست و به نابهجا شطالعرب خواندهاند. با برآمدن پهلویها و بیداری بیشتر حس ملیگرایی و بازگشت به خود ایرانیان نام این رود به نام کهنش اروندرود بازگشت. اگرچه گروهی این دورهٔ گمراهی را سندی برای درست دانستن نام شطالعرب میدانند، اینان فراموش میکنند که نامیدن یک رود ارزشمند ایران به نام کسانی که خون نیاکان ما را در شیشهکردهاند به چه میماند! آیا سزاوار است که برای نمونه رود ارس را رود روسها یا رود اترک را رود مغولها و دریای پارس را دریای انگلیسیها بخوانیم؟
1.ranghaa
2.tigris
۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
درود
پیامک کورش کبیر
مقاله این هفته پیام بهبهان با عنوان پیامک کورش کبیر می باشد !
خوشحال میشوم در بحث ما شرکت نمایید و نظر خود را اعلام نمایید!
بدرود
درود. دوست ارجمند و فرزانه چشم براه نوشته های تازه ی شما هستیم. شاد و یپروز باشید.
درود دوست قدیمی
شما درست می فرمودید ایرانشهر یا ایران کهن بسی زیباتر از ایران بزرگ است .
پیشنهادتان را در اینجا مطرح کرده بودید .
http://www.kohansara.blogfa.com/comments/?blogid=kohansara&postid=22&timezone=12642
مقاله جالبی بود از اونجا که در این مورد اطلاعات زیادی ندارم
به اموختن بسنده می کنم و البته عرض اخترام خدمت دوست گرامی .
درود به دوستان و سپاس از طرح دیدگاههایتان
بی شرف میدونی فرهنگ رو چه جوری می نویسند که الان ادعای فرهنگ میکنی ببین اجدادت از کدوم بیابون برهوت امدن ببین اصلت چیه برو از مادرت بپرس خواهر پدرت نباشه باش عروسی کرده باشه
ارسال یک نظر