۱۳۸۵ آذر ۱۱, شنبه

دردسری به نام وامواژگان تازی

درود بر یاران
در این نوشتار به گونه گذرا به پیشینه راهیابی واژگان تازی به ز بان پارسی و گرفتاریهایی که از این آلایش پدید آمده است خواهم پرداخت. امیدواره در آینده بیشتر در اینباره بنویسم.
نخستین برخورد پدران زبان پارسی که همانا پارسی باستان و پارسی میانه می باشند با زبانهای خانواده تازی می بایست پیش از برپایی شاهنشاهی هخامنشی رخ داده باشد. به هر روی گستره واژگان زبانهای سامی همانند عبری و آرامی در زبان پارسی بسیار اندک بود. در زبان پهلوی که پیش از پارسی دری زبان فراگیر ایرانیان بود بیش از همه واژگان آرامی راه یافته بود که از آن دسته می توان به واژگانی چون
شیدا
(هر چند درباره ریشه آنها بحث بسیار است)
راه یافت و در پارسی کنونی نیز به جای ماند.هزوارش که نوشتن واژه به آرامی و خاندنشان به پارسی بود بدین وامگیری زبانی یاری بسیار رساند.به هر روی این اندازه وامگیری چندان آسیب رساننده نبود. دردسر راستین از پس تازش تازیان به ایران آغاز گشت.اینان به همراه دین خود زبان خویش را نیز به ایران آوردند.نخستین واژه های تازی که به پارسی راه یافتند واژه هایی بودند که کاربرد دینی داشتند. به هر روی تا سده های نخستین اسلامی زبان تازی چندان به پارسی راه نیافت.ولی اندک اندک چون چنگار پنجه بر تار و پود زبان پارسی انداخت. نخست دیوانها از پارسی میانه به تازی برگردانده شد و واژگان تازی جایگزین همتایان پارسیشان شد.اینچنین کوشندگی در کار دیوانی نیازمند آموختن تازی گشت. دیگر اینکه دانشمندان ایرانی برای نگهداشت بسیاری از نامه های پدران ناچار آنها را به زبان تازی برگرداندند. اینچنین ایرانیان جنبش برگردان اثرها را برپا ساختند و به جز از پارسی از دیگر زبانها نیز نسکهایی را به زبان تازیان فرمانروا برگرداندند که هوده اش دگرش تازی از زبانی بی نام و نشان به زبان دانشیک زمان گشت.کسانی چون سیبویه شیرازی نیز با فراهمسازی دستور زبان تازی به این زبان ارزشی بخشیدند. اینکه تازی زبان دانش گشت جویندگان دانش را نیازمند دانستن این زبان می کرد.
راه دیگر راهیابی تازی به پارسی چامه سرایی بود. شاید روزی درباره خاستگاه چامه سرایی چیزی نوشتم ولی امروز به این گوشه از داستان چامه سرایی خواهیم پرداخت. می دانیم که نخستین ایرانیانی که پس از تازش تازیان چامه سرودند اینکار را به زبان تازی و به تراز عروض انجام دادند. اینان البته سراسر دلبسته به عرب نبودند جنانکه بشار پسر برد ایرانپرست نیز به همین زبان بر تازیان می تاخت،ولی خوب چامه سرایی در آن زبان با زبان تازی شناخته می شد.با انگیزش یعقوب لیث آزاده ایرانیان از سرودن به زبان بیگانه اندک اندک دست کشیدند و به ز بان نیاکان چامه سرودند. ولی البته در قالب عروض. این کار دشواریهایی را به همراه داشت از ان دست که گاه قافیه تنگ می آمد و یا زندان وزن کوتاه و بلند می شد،پس به ناچار هرجا که چامه سرایان تنگ آمدند از واژگان تازی بهره بردند تا چامه یشان از اوا نیفتند!حتا فرهیخته ترین چامه سرایان میهن ما چون فردوسی نیز از این آک پرهیز نکردند.البته سده ها به درازا کشید تا واژگان ناهموار تازی بر زنجیره درخشان سخن پارسی بنشیند.ولی آنچه در بالا گفته شد عربی دانی را به مایه ای برای سربلندی دگرانید چنانکه بزرگمردی چون حافظ نیز می گوید:
اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی است زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی است
شاید بگویید که چه باک از راهیابی واژگان بیگانه و یا همسنگ پنداری وامگیریهای پارسی از تازی با برای نمونه وامگیری انگلیسی از فرانسوی.خوب دوستان دو زبان انگلیسی و فرانسوی از خانواده زبانها هندو اروپاییند و آمدن یکی به دیگری آسیبهای سختی بر پیکره زبانشان نمی زند. وانگهی ما تنها با آمدن واژگان تازی به زبانمان روبه رو نیستیم،این واژگان به همراه خود قاعده و دستور زبان عربی را نیز به پارسی سرازیر کرده اند.برای نمونه اگر ما واژه ضرب را از تازی گرفته ایم ضارب و مضروب و ضریب و ضربت و مضاربه و ...واژه دیگر که ساختشان با دستور زبان پارسی همخوانی ندارد به پارسی راه یافته اند.حال آنکه پیش شرط راهیابی یک واژه به زبان دیگر حل شدن در سامانه دستوری آن زبان است،برای نونه به جای مضروب می باید می گفتیم ضرب دیده.دیگر اینکه آوای واژگان بیگانه ای که به زبانی دیگر راه می یابند باید با آوای آن زبان همسنگ شوند،برای نمونه همین ظرب
خوانده شود.اگرچه اینگونه خوانده می شود ولی شیوه نگارش آن نادرست است.البته به Zarb
گرفتاریهای خط در نوشتاری دیگر خواهم پرداخت.
از سوی دیگر ما واژگانی چند در زبان تازی داریم که به پارسی هم راه یافته اند.این واژگان در زبان مادر خود هرکدام آوایی جدا دارند ولی در زبان ما به یک صدا خوانده می شوند و این از دید معنایی زبان ما را دچار گرفتاری می کند مانند دو واژه غریب و قریب.
بیش از این در انگیزه به درازا کشاندن این نوشتار نیستم. در نوشته های اینده ام بیشتر به دشواریهای این واژگان بیگانه در زبان مادریمان خواهم پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست: