۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

آسیب‌شناسی جایگزینی دبیره- بخش پایانی

نگرانی دیگری که بیش از همه هم برایم آزارنده‌است گونهٔ خط آینده و از آن مهمتر سامانهٔ نگارش آن است. بخش نخست را برای جای دیگر می‌گذاریم؛ همین را بگویم که بحثش پیرامون این است که خط آینده چه باشد؟لاتین، سیریلیک، اوستایی یا...؟ اینجا به چگونگی نگارش خط مورد نظر می‌پردازیم.

بگذارید بیشتر داستان را باز کنم. سه کشور جهان زبان رسمیشان فارسی‌است، ایران، افغانستان و تاجیکستان. تاجیکان امروز فارسی را با خط سیریلیک می‌نویسند. می‌ماند ایران و افغانستان که همچنان از دبیرهٔ عربی بهره می‌گیرند. جنبش‌هایی البته در تاجیکستان امروز به راه است که می کوشد خط پیشین را دوباره به کار بندد، ولی خوب دست کم فرهیختگان این سرزمین با خط عربی آشنایند. بگذریم؛ منظور من از سامانهٔ نگارش چیست؟ ببینید فرض بگیریم که بخواهیم خط لاتین را برگزینیم. خوب یک واژه را چگونه می‌خواهیم با این خط نمایش دهیم؟ برای نمونه نام خسرو را داشته باشید، خوب می خواهیم این نام را به لاتین بنویسیم، ولی لهجه می‌ٱواند بر نگارش این نام اثر گذار باشد. اگر یک تهرانی بخواهد این نام را به لاتین بنویسد به فراخور لهجه‌اش چنین خواهد نوشت:
Xosro
یک افغان چنین می‌نویسد:
Xusraw
و یک ایرانی که در جنوب ایران می‌زید خواهد نوشت:
Xosrow
خوب سنجه کدام‌است؟ می‌توانم ده‌ها نمونه از این دست بیاورم. ولی چون می‌انگارم که منظورم را توانسه‌ام روشن کنم به دل‌مشغولی‌های دیگر می‌پردازم. ما در گذشته آوایی مستقل برای خو داشته‌ایم ولی امروزه می‌نویسیم خواب و می‌خوانیم خاب. خوب اکنون چنین واژه‌ای را با خط نوین چگونه خواهیم نوشت؟ می‌گویید همان خاب خوب‌است؟ می‌گویم نه زیرا نخست چارچوب کهن فارسی را آزرده‌ایم و دیگر آنکه دچار اختلاف معنایی خواهیم شد. برای نمونه خواستن و خاستن را ما یکگونه تلفظ می‌کنیم ولی دو معنای گونه‌گون دارند که تنها از راه شیوهٔ نگارش از این اختلاف معنایی آگاه می‌شویم. زمانی کسروی پیشنهاد داد که واژگان را کم کنیم تا زبان ساده شود و خو را هم خ بنویسیم. امروز دست کم من بر این باورم که داشتن واژگانی چند برای یک معنا بالندگی و توان زبان را خواهد افزود و راه را برای پدید آوردن صنعت‌های ادبی چون چامه‌سرایی هموار خواهد نمود. از این که بگذریم در برخی گویش‌ها و لهجه‌ها آمیزهٔ خو هنوز هم کاربرد دارد، با حذف آن به اصالت گویش‌های فارسی بی‌حرمتی خواهیم نمود. ولی چاره چیست؟ از من بپرسید می‌گویم این ترکیب خو را در خط تازه هم به کار بریم، ولی خوب گله آنگاه این خواهد بود که پس آن سادگی و آسانی خط چه خواهد شد؟

راه همواری در پیش نخواهیم داشت. امروزه ما تنها تلفظ یک ز را داریم ولی گرفتار چهار گونه ز هستیم: ز، ذ، ض و ظ. دو تای پسین را با خشنودی به دور خواهیم انداخت. ز هم که داریم، ولی ذ چه می‌شود؟ امروزه آوای ذ در فارسی معیار کاربردی ندارد ولی در گذشته چنین نبوده‌است. نخست آنکه کاربرد ذ به کل از میان نرفته‌است. برای نمونه برخی لر زبانان جنوب به دود می‌گویند دیذ. وانگهی این ذ مرده‌ریگ پارسی کهن‌است و بودنش از به لغزش افتادن معنایی جلوگیری می‌کند، برای نمونه در دو بن گذار و گزار. چه باید کرد؟ به سادگی بیندیشیم یا تندرستی؟
شاید بگویید افغانستان و تاجیکستان و فلان شهرستان دور از تهران به ما چه؟ همان فارسی تهرانی را معیار بگیریم و دیگران را بگذاریم! من می‌گویم که دگرگونی خودسرانه و خودخواهانه خط فارسی بی‌در نگرداشتن دیگر پارسی‌زبانان جهان خیانتی بس بزرگ است. فلات ایران همینگونه هم کم دچار چندپارگی فرهنگی-سیاسی نشده‌است. مباد که روزی ایرانی و افغان چون بیگانگان به هم بنگرند. مباد که مرده‌ریگ زبانی دیگر مردمان ایرانی قربانی آسوده‌جویی و سرسری‌بینی ما شود. تغییر دبیره باید در نظر داشتن همهٔ سرزمین‌های پارسی‌زبان و به گونه‌ای هماهنگ و سراسری و آرام انجام پذیرد، جز آن باشد همین دبیرهٔ عربی ناقص و بیمار دست کم یگانگی مردمان ایرانی را بهتر پاس خواهد داشت.

۲ نظر:

آدینه گفت...

سپاس از پی‌گیری گفتمان "دبیره پارسی" آریوبرزن گرامی, نوشته‌های شما را همواره دنبال می‌کنم و دغدغه‌هایی که اینجا آوردید, همگی باارزش بوده و بایستی روی آن‌ها خوب اندیشید.

Ariobarzan گفت...

درود و سپاس بر شما؛ از نوجوانی این پرسمان دبیره مرا به خود گرفتار نموده‌اس و اندیشه‌اش از سر ما نمی‌رود. ولی خوب با رویدادهای روز و آنچه بر سر هم‌میهنانمان می‌رود دبیره ناچار به حاشیه رانده می‌شود. باشد تا در جامعه‌ای بازتر بیشتر بدان پرداخته‌شود. خرسندم که پی‌گیر نوشته‌هایم هستید.