در دو نوشتار پیش از این پیرامون واژهٔ ارتش نوشتم. در اینجا به واژهای دیگر میپردازم که به واژهٔ ارتش و سرنوشتش همانندیهایی دارد؛ تیمسار.
تیمسار هم از دسته واژههاییاست که همزمان با ارتش رواج یافت و جایگاهی برابر با واژههای فرانسوی و عربی ژنرال و حضرت یافت.
البته تیمسار پیشینهای جدا از ارتش دارد. بدین معنا که از واژهای باستانی گرفته نشدهاست. تیمسار واژهایاست ساختگی . تیمسار را آذرکیوانیان برساختهاند. آذرکیوان موبدی زرتشتی بود که در سدهٔ شانزده میلادی میزیست و در روزگار شاهنشاهی مغولی هندوستان بدان سرزمین رفته و جاگیر شده بود. وی نوآوریهایی در دین زرتشتی پایهگذاشت و اندیشههایی تازه را پیافکند و پیروانی یافت که به نام او آذرکیوانیان یا آذرکیوانیه خواندهشدند. چون در این نوشتار سر پرداختن به واژهشناسی را دارم پس به باورهای این گروه نخواهم پرداخت. تنها اینکه آذرکیوان اندیشههای فلسفی و ناصری از دیگر آیینها را با کیش مزدیسنی در همآمیخت و پیامبرانی تازه را شناساند- چون ساسان- و البته به تاثیر از اندیشههای اکبر شاهی کوشید تا همهٔ دینهای شناختهشدهٔ آن زمان را چهرهای از یک گوهرهٔ بنیادین بنمایاند. جز کوششهای آیینی آذرکیوان و گروهش اثری شگفت و مانا بر زبان پارسی نهادند و آن پدیدآوردن یک مفهوم تازه در ادب پارسی بود، دساتیر.
دساتیر جمع شکستهٔ عربی دستور است و آن نام کتابیاست از آذرکیوان. در دساتیر به جای واژگان عربی واژههایی به ظاهر پارسی جانشین شدهبود.بسیاری از این واژهها به عبارت بهتر مندرآوردی و جعلی بودند چون فرنود، شت، فرنودسار و جز آن. در ساخت برخی از واژگانش قواعد زبان پارسی عدول شدهاست مانند همین دساتیر. برخی واژگانش ریشهٔ سانسکریت دارند مانند شت، و برخی ساختاری به ظاهر درست دارند ولی معنایی فراتر از ریشههای آن نام، مانند همین تیمسار.
تیمسار –که تیمشار هم گفته و نوشته شدهاست- از سر همبندی دو واژه ساخته شدهاست؛ یکی تیم به معنای کارونسرا و دیگر سار که ریخت دیگری از سر است و معنای رئیس را میرساند. روی هم رفته معنای رئیس کاروانسرا را میرساند. اگر خوشبینانه به معنای کنایی تیم در این شعر خاقانی :"جانم ار در تیم تیمار فراقش نیستی /آخر از جان یتیمانش غمی بزدودمی" –که همانا جهان است- نگاه کنیم هم معنای رئیس گیتی را میرساند! در این صورت تازه باید از جایگاه پسوند سار در زبان پارسی- که بیشتر پسوند مکان است- بگذریم تا به آن معنای سروری برسیم. در خود اثرهای آذرکیوانی معنای تیمسار فروتر از شت شناسانده شدهاست. شت را آذرکیوانیان بیشتر برای زرتشت به کار میبردند.
چندین سده از روزگار آذرکیوان و پیروانش گذشت تا در ایران پس از مشروطه در ارتش ملی تازهساز و بازگشت به ریشههای ایرانی کشش به کنار نهادن وامواژهها و توجه به داشتههای ملی ، تیمسار هم واژهای کهن و ریشهدار شناختهگردید و لقبی شد برای خواندن سران ارتش ایران.
تیمسار البته چون ارتش ماندگار نشد و از سال ۱۳۷۸ به تاریخ پیوست و جایش را به واژهٔ امیر داد.
۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
سپاس برای این پیکهای واژهشنایی زیبا و روشنگرانه.
و اما یک پرسش؛ آریوبرزن گرامی, آیا نگارشی از این کتاب را میتوان روی اینترنت یافت؟
ارسال یک نظر