زبان پدیدهای است که با گذشت زمان رو به سادهتر شدن میرود. همین زبان پارسی خودمان را اگر نگاه کنیم در سنجش با پدر و نیایش- زبانهای پهلوی و پارسی باستان- بسیار سادهتر شدهاست. برای نمونه واژه دشوار خـْشـَپ در زبان کنونی ما شدهاست شب و بسیاری مانند آن. ولی همواره هم چنین نبودهاست که زبان ما رو به سادگی و شستهرفتگی گام نهد. اگر همین امروز نگاه کنیم واژگانی چند- که بسیاریشان هم از زبانهای بیگانه به پارسی آمدهاند- در سنجش با برابرهای پیشین خود در زبان ما سختتر و پیچیدهترند. یکی از این واژهها خندق است و خندق گودالی بوده که گرداگرد دژ یا لشکرگاه یا جای پدافند کنده میشده تا دسترسی دشمن را برای تاختن دشوار سازند. خندق عربیشدهٔ واژهٔ پارسی کنده و پهلوی کندک است، از ریشهٔ کندن که امروزه هم هنوز مصدری زندهاست. این واژه برپایهٔ دانستههای کنونی ما در صدر اسلام به زبان عربی راه یافتهاست. داستان هم برمیگردد به شهر یثرب (مدینةالنبی) و شهربندان دیگرتازیان مسلمانان را در این شهر. در این زمان سلمان فارسی پیشنهاد کندن کندهای را به مسلمانان میدهد و گویا از همین زمان هم کندک به مانند خندق به عربی راه یافتهاست. در سدههای نخستین چیرگی تازیان بر ایران هنوز کنده کاربرد داشتهاست، برای نمونه فردوسی چنین میگوید:
به گرد سپه بر یکی کنده کرد
سرش را بپوشید و آگنده کرد
یا فرخی سیستانی میگوید:
ميان سنگ يکی کنده کند گرد حصار
نه زآن عمل که بود کارکردهای بشر
ولی سپس خندق جایگزین شکل نژادهتر کنده میشود و از آن پس کنده در معنای عامتر خود-صفت مفعولی کندن به معنای هرچه کنده شود- به کار میرود. برای نمونه در چامهای از عطار میخوانیم:
دزی بد خندقش در آب غرقه
شده درگرد آن دز آب حلقه
بد نیست بدانید که کنده و خندق و مصدر کندن همه ریشه در واژهٔ نیاآریایی(نیاهندوایرانی) کـْهـَن khan دارد و با واژهٔ سانسکریت کهنی به همین معنای کندن همریشه است. در اوستا هم ریشهٔ کَن آمدهاست. در پارسی باستان هم کَن به معنای کندن است. در ختنی این واژه به ریخت کـَمگـَنی و به همین معنا آمدهاست. برابر سغدی این واژه kn بودهاست به همین معنا که خود ریشهٔ واژهٔ کند به معنای شهر است، همان پسوندی که در پس نام شهرهایی چون سمرقند و تاشکند و بسیاری دیگر میبینیم و به زبانهای ترکی هم با همین معنا و کاربرد راه یافتهاست.
۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر