باری؛با چیرگی عربها بر ایران اندکاندک زبان پارسی با خط عربی نوشته شد. درست است که توانایی این دبیره تازه در سنجش با پهلوی در برگزیدنش بیاثر نبودهاست،ولی انگیزههای دیگری هم بیگمان در کار بودهاست.دانستن این خط تازه آموختن عربی را هم آسان میکرد. خواندن قرآن را همچنین. پس آیا انگیزه عربیسازیای در کار بودهاست؟ میدانیم که عربهای مسلمان بر بیشتر ملتهایی که چیرهشدند آنها را عرب ساختند. پس از سدهها چیرگی عربها بر بخشی از گیتی که امروزه جهان عرب خوانده میشود مردمان سرزمینهایی از میانرودان تا مراکش امروزه به عربی سخن میگویند و مینویسند و ایشان را عرب میانگارند و چه خندهدار است که بپنداریم اینان به راستی از تبار تازندگان عرب بیابان عربستان در ۱۴۰۰ سال پیش بودهاند! شاید این دیدگاه بدبینانه باشد ولی بگذارید کمی حرفهای عربی را که به فارسی درآمدهاند در این راستا وارسی کنیم. حرفهای زبان عربی اینهایند:ا،ب،،ت،ث،ج،ح،خ،د،ذ،ر،ز،س،ش،ص،ض،ط،ظ،ع،غ،ف،ق،ک،ل،م،ن،و،ة. در میان این حرفها در زبان پارسی (آن زمان) ا،ب،ت،ج،خ،د،ذ،ر،ز،س،ش،غ،ف،ک،ل،م،ن،و،ه کاربرد داشتند. در این میان جای چهار آوا در میان این حرفها تهی بود که دبیران ایرانی آن روزگار با دستکاری نزدیکترین واتها به آنها چهار حرف تازه را آفریدند و به این فهرست افزودند:پ،چ،ژ،گ. بازمانده حرفهای عربی در زبان ما بیکاربرد بودند. انگیزه نگاهداشتن آنها که در آغاز سیلاب وامواژگان تازی به سرزمین زبان پارسی سرازیر نشدهبود نوشتن نامهای ویژه عربی بود. این البته خود دری بود که به روی واژگان این زبان بیگانه گشودهشد. اگرچه در آینده برخی واژگان پارسی را نیز با حرفهای ویژه عربی نوشتند برای نمونه طوفان به جای توفان،یا طپش به جای تپش،شصت به جای شست و...وامواژهها نیز در آغاز بیشتر به نامهای ویژه (=خاص) مرزبندی میشد چون قرآن یا محمد. به جای آنکه ایرانیان این واژگان را آنگونه که می خواندند بنویسند-غرآن و مهمد- آنگونه که تازیان این واژگان را مینوشتند آنها نیز پیروی میکردند. ولی کمکم گستره وامواژگان بیشتر شد. در اینجا در اندیشه پرداختن به وامواژههای عربی و دردسرشان نیستم، ولی همانگونه که در گذشته به این جستار پرداختم در آینده نیز خواهم پرداخت
...

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر