در بخشهای پیشین این جستار نوشتم که ما همواره خطهای دیگران را گرفته،آن را پیراسته و آراستهایم و برای نوشتن زبان خود از آن بهرهبردهایم. دبیرع عربی هم در شمار همین خطهاست. ولی این خط کاستیهای بسیاری داشته و دارد که بدانها به کوتاهی در سخن از سامانه ابجد یادکردم. در اینجا این کاستیها رابیشتر بازخواهمکرد. بزرگترین کاستی این دبیره پوشش ندادن صدادارهای کوتاه زبان فارسی ، زیر و زبر و پیش (ــِـَـُـ) میباشد. میدانیم که در زبان پارسی کنونی شش صدادار داریم، سه کوتاه - که یاد کردیم- و سه بلند آ-ای-او. شاید بگویید که ما سه نماد ِ ُ َ را برای نمایش این آواهای کوتاه داریم، ولی راستی ایناست که نمادهای یادشده کاربردی نیستند. تنها بیانگارید که من میخواستم این نوشتار را صداگذاری کنم! کاری پُررَنج و شکنجهمانند! اینچنین دانستن معنای بسیاری واژگان به جز با کاربرد آن در جمله آشکار نمیشود. برای نمونه هنگامی که واژه ببر را کسی میخواند باید به زمینه کاربرد آن و جایگاه آن در جمله نگاه کند تا دریابد این بَبر است یا بـِبَر یا بـِبُر! اگر چه گاه بی نگریستن به جملههای پس و پیش آن جمله دانستن معنا و تلفظ درست یک واژه شدنی نیست. برای نمونه در جمله این کاغذ را ببر دریافت اینکه خواست بُریدن کاغذ است یا بُردن آن بیآوانگاری یا بررسی جملههای پس و پیش ناشدنیاست
از دشواریهای آوانگاری که درگذریم یکی از بزرگترین گرفتاریهای این خط داشتن حرفهای بیهودهایاست که کاربردی در زبان فارسی ندارند. پیشتر به این اشارهای گذرا کردم. ببینید زمانی که ما این دبیره را از عربها وامگرفتیم حرفهای کاربردی آن برای زبان پارسی آن زمان اینها بودند:ا،ب،پ،ت،ج،چ،خ،د،ذ،ر،ز،ژ،س،ش،غ،ف،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ی. در واگشت آوایی زبان پارسی در گذار از سدهها شماری از این آواها دگرش یافتهاند،جایگزینشده و یا کنار گذاشتهشدهاند. امروز ذ در زبان ما به جز در برخی لهجهها و گویشها کاربردی ندارد و ما آن را ز میخوانیم، اگر چه در گذشته واتی پرکاربرد بودهاست. همچنین غ نیز باز به جز در برخی گویشها و لهجهها دیگر خواندهنمیشود و جای آن را آوای ق گرفته است. پس حرفهای کاربردی کنونی این خط امروزه اینهایند:ا،ب،پ،ت،ج،چ،خ،د،ر،ز،ژ،س،ش،ف،ق،ک،گ،ل،م،ن،و،ه،ی. در این میان ما حرفهای افزوده و بیکاربردی داریم که گرفتاریای بیش نیستند چه که چند حرف را ما با یک آوا میخوانیم،س،ص،ث هر سه س خواندهمیشوند،ت و ط هر دو ت،ح و ع هر دو ه؛ ز،ذ،ض،ظ هر چهار ز و غ و ق هم هر دو ق خواندهمیشوند. بیشتر این حرفهای افزوده کاربردی در زبان پارسی ندارند و بیشتر ویژه وامواژگان تازیند. گاه برخی واژگان تازی را گویا به بهانه جُدایش از واژههای همریخت و ناهممعنا با آن با این حرفهای بیگانه نوشتهاند،برای نمونه شصت برای جدایش با شست(انگشت شست) و صد را برای جدایش با واژه تازی سد. برخی واژگان نیز به انگیزههای ناآشکار (شاید آگاهی پایین یا گرایش به عربی) با این حرفها نوشتهشدهاند، برای نمونه طپش و طوفان و طهران به جای تپش و توفان و تهران. در این میان غ حرفی است که در هر دو زبان تازی و پارسی واژگانی بدان نوشتهشدهاند ولی امروزه همانگونه که در بالا گفتم بیشتر آن را به آوای ق میخوانند. خود این نیز پیشینه پارسی ندارد ولی گاه در برخی واژگان پارسی جابازکرده که بیشتر میوه گرایش آوای ک به ق است، همانند قهرمان که در بُنیاد کهرمان بودهاست. در گذشته(روزگار پهلوی) کوششهایی برای کنار گذاشتن این حرفهای بیهوده از خط فارسی انجامگرفت که با بدبختی به جایی نیانجامید
اینچنین از کاستیهای این خط کنونی آگاه میشویم. ولی چاره کار چیست؟ نخستین چاره پیش رو بهسازی این خط است. ولی آیا این شدنیاست؟ گیریم که حرفهای بیکاربرد را سرانجام توانستیم کنار بگذاریم، آیا آنگاه دیگر دشواریای پیش رو نیست؟ برخی پیشنهاد بهسازیای مانند آنچه برای نوشتن کردی با خط عربی نمودهاند را طرح میکنند. برای نمونه به جای آنکه بنویسیم آریوبرزن بنویسیم ئاریًوبهرزهن. خوب این پیشنهاد خوبیاست ولی خوب همه گره را از کار خط ما نمیگشاید. چسبیدهنویسی این دبیره خود دردسری بزرگاست. ببینید حرفهای الفبای عربی بسته به جایگاهشان در واژه ریختشان دگرشمییابد. برای نمونه غ را بنگرید: در آغاز واژه غ در میان واژه غ و در پایان واژه بسته به حرف پیش از خود غ یا غ نوشتهمی شود. به دیگر سخن یک حرف این دبیره ریختهای گوناگونی دارد که باید همه آنها را آموخت. آنگاه داستان در اینجا به پایان نمیرسد چه که در چسباندن یا نچسباندن این حرفها هم قانونهایی هست. برای نمونه د به حرف پیش از خود میچسبد و به حرف پس از خود نه! چه رنجی میکشد کودک پارسیزبانی که این خط را باید بیاموزد. و آنگاه ما گاهی اندیشههای شگفتی داریم که برای نمونه چرا تاجیکان به یک باره خط سیریلیک خود را کنار نمیگذارند و به این خط کهنه بازنمیگردند! به دیگر سخن چرا خط آسانتر خود را رها نمیکنند و به این خط ناتوان و فرسوده نمیگروند!؟
پس اینچنین چاره کار چیست؟ پاسخ آسان است،کاری که باید سد سال پیش و حتا زودتر انجام میپذیرفت،کنار گذاردن این خط و گزیدن دبیرهای نوین و توانا؛همان راهی که کسانی چون آخوندزاده و کسروی سالها پیش به ایرانیان پیشنهاد کردند و چه نیکو بود که همان زمان که ترکها دبیره لاتین را برمیگزیدند و این خط را کنار مینهادند ما هم چنان کردهبودیم،ولی دریغ! اکنون که بیشینه ایرانیان خواندن و نوشتن میدانند جایگزینی دبیرهای دیگر دشوارتر از دیروز است،ولی فردا نیز دشوارتر خواهد بود. میگویید چه باک که با همین دبیره فرسوده و ناتوان بسازیم؟ میگویم که این خط بر تن زبان پارسی جامه ژندهایاست،باید پوششی زیبندهتر برای زبان خود بیابیم که هم فرزندان آینده ایران آسودهتر باشند و هم راه برای جهانی شدن ما و زبانمان بازشود. چه بسیار بیگانگانی که شیفته یادگیری زبان فارسی بودهاند و با گام نهادن در خارزار کژ و کوژ خط فارسی از کرده خویش پشیمان شدهاند
در این باره در آینده اگر جانی بود و زمانی بیشتر خواهم نوشت که جستاریاست بس گسترده
۱۳۸۶ شهریور ۲۱, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۷ نظر:
با درود و خسته نباشید و آفرین به دوست ارجمندم. بی هیچ چاپلوسی بگویم که این نوشته ها را شاید نسخیتن بار بود که اینگونه میخوانم/ به گونه ای بیاد 0و1 در دانش رایانه افتادم. باز هم سپاسگزارم. همیشه پیروز و سربلند باشید.
راستی حتما نشانی تارنگار را یکبار بدست خود در این تارنما ثبت کنید. من نیز این کار را کرده ام . شما هم چنین کنید: http://www.submit.gsign.biz/
درود سپاس به دوست دانشمندم. مهربانی شما نیرویی دوچندان به من میدهد و امیدوارم که نوشتارم سودمند بودهباشد. درباره آن تارنگار هم چنین کردم و سپاس از راهنمایی
درود دوست من . با بخشی ازفرمایش های شما همراه هستم و با بخشی نه . آنجا که گفتید تاجیکان حق دارند که بر
دبیره ی سیرلیک بمانند ، در این باره یاید بگویم که همه ی ادبمندان تاجیکان خواستار بازگشت به دبیره ی تازی هستند یعنی آنها بی خردند که چنین دیدگاهی دارند ؟ و بی گمان نود در سَد ادبمندان تاجیکستان با دبیره ی تازی آشنایند . دوم از شما با این همه فرهیختگی دور بود که پشتیبان دگرگونی دبیره ی تازی به انگلیسی باشید . از یک بیگانه به یک بیگانه ی دیگر ؟؟؟؟ چه سود راست این کار جز بیگانه پرستی ؟ آری دبیره ی تازی به درد زبان پارسی نمی خورد . یا باید یه یکی از دبیره های پیش از اسلام برگردیم که آن هم نیاز به دستکاری گسترده دارد . و یا اینکه دبیره ای تازه با همراهی سه کشور پارسی زبان و نه به تنهایی بسازیم چون تنها کار کردن ما را از هم تباران و هم زبانانمان بیش از پیش جدا می کند و این همان چیزیست که استعمار می خواهد . ولی بدترین و نادانانه ترین کاری که می تواند از ما سر بزند این است که به یکی از دبیره ای اروپایی روی آوریم خداوند آن روز را نیاورد .
تارنگار من www.kohansara.blogfa.com
درود بر شما و سپاس از اینکه دیدگاه خود را بیان کردید. از مهرتان بی اندازه سپاسگذارم
ولی درباره دیدگاهتان
نخست آنکه نام این دبیره که شما انگلیسیش می خوانید لاتین است و انگلیسی یکی از چندین زبانی است که با این دبیره نوشته می شود. دیگر آنکه من آن را در جایگاه یکی از گزینه های پیش رو پیش انداختم و پیش از من هم کسان بسیاری لاتین را برای جایگزینی با دبیره عربی پیشنهادهاند.من در آینده که زمانی داشتم بیشتر درباره اینکه چه دبیرهای برای نگارش پارسی شایستهاست ولی گذرا میگویم که دوست گرامی لایتن چشمآشناترین دبیره بیگانه نزد ایرانیان است و پذیرشش از این رو آسانتراست. دیگر آنکه کم و بیش همه زبانهای جهان حتا در جایگاه خط دوم یا دبیرهای برای روشنکردن آوای واژگان از این دبیره بهره میبرند و حتا الفبای آوانگاری جهانی هم بر بنیاد لاتین است. وانگهی لایتن و عربی و پهلوی و عبری و... همگی از یک ریشهاند و ما ایرانیان همواره از دبیره بهسازی شده بیگانگان بهره بردهایم,باید دید که کدام دبیره بیشتر میتواند به یاری زبان ما بشتابد. سخن را در این باره کوتاه میکنم و به زمانی دیگر میسپارم
درباره سیریلیک گرامی جای شکی نیست که از دبیره کنونی ما سادهترو تندرستتر و کاملتر است.ادبمندان تاجیک هم اگر گرایشی به آموختن و آموزاندن دبیره تازی دارند برای یاری به بازگشت همپیکری میان این دوپاره جداشده ایران بزرگ است. وانگهی جاانداختن این دبیره میان توده را چه
میگویید؟
با دیگر سخنان شما و اهمیت هماهنگی با دیگر پارسی زبانان در دگرش خط را میپذیرم و باور دارم.گرامی باز هم به ما سر بزنید
درود بر شما دوست ارجمند. زمان زیادی هست که نیستید. امیدوارم شاد و پیروز باشید. جایگزینی دبیره ی اوستایی هم گزینه ای است هر چند نیاز به کار کارشناسی دارد
درود بر دوست گرامیم
در آینده میکوشم بیشتر باشم. اگر جانی بود در آینده بیشتر درباره این جستار خواهم نوشت
ارسال یک نظر